دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه ی توست
من آن نیم که دهم نقد جان به هر شوخی
در خزانه به مهر تو و نشانه ی توست
.... چشمانم می سوزد ، اما می کوشم خود را مهار کنم ! ضبط را روشن می کنم و آرام تکیه می دهم ..... صدای ملکوتی "شجریان " . صدایش انگار از دور می آید ! از خیلی دور ، از 120 سال پیش ، از 1200 سال پیش، و نمی دانم از 12000 سال پیش و بسیار دور ، چنین نزدیک.....
ضبط را روشن می کنم ، چشمانم را می بندم و با او زمزمه می کنم . به تالار وحدت پرواز می کنم ، همراه با ارکستر ملی و آوای داوودی اش و از همان تالار به ملکوت پر می کشم و با او به رقص در می آیم ! عطش سیری ناپذیری دارم ....
به گذشته بر می گردم ، به وجه ضد ابتذال "شجریان "به اعتصاب خواندن ، به آستانه ی انقلاب ، آن روزهای شور و شوق و حماسه ..... "شب است و چهره ی میهن سیاهه .... به ماه رمضان "ربنا افرغ علینا صبرا " ..... و سیری حماسی از سحر نوای ملکوتی "شجریان " ......
و دلتنگ "نوا " ... ما گدایان خیل سلطانیم ..... "نوا "، "شور "، "بیات ترک "، "سه گاه "و ....
چشمانم را باز می کنم ، تالار اندیشه ؛ خیس عرق شده ام ! و چقدر برایم دلنشین و تازه بود ! چرا که رنگ و بوی زندگی می داد ، با گرد و غباری بر چهره از راه رسید . چون همیشه صمیمی و گرم با آن همه خستگی .... "هابیل علی اف "دردانه ی آذربایجان و "شجریان " ... گفتم غم تو دارم و باز "مرغ سحر "و "من "و "ما "ی ، شیدای دیرین "شجریان " .....
"شب ، سکوت ، کویر "مسافری دور ، زخمه بر ساز و چه دلپذیر ما را به دوستی با فرهنگ خویش فرا می خواند .... و "قاصدک "در مغاک توقیف ! و چقدر افسوس می خورم .... "شجریان "، "مشکاتیان "، "دستان "، "بر آستان جانان "، "بیداد "، "جان عشاق "، "گنبد مینا "و .....
زلزله بم ، همنوا با زخم دیدگان به جا مانده از آوار .... تالار بزرگ کشور "علیزاده "، "کلهر "،"همایون "..... و "من "در کنارش به آسمان می روم ......
....
ای خدا این وصل را هجران مکن ....
یا علی مدد